معنی تل خو - جستجوی لغت در جدول جو
تل خو
بدخواب، بدخوابی
ادامه...
بدخواب، بدخوابی
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تلخ خو
(تَ)
درشت خو. (ناظم الاطباء). بدخو و پرغضب:
مخور تنهاگرت خود آب جوی است
که تنهاخور چو دریا تلخ خوی است.
نظامی
ادامه...
درشت خو. (ناظم الاطباء). بدخو و پرغضب:
مخور تنهاگرت خود آب جوی است
که تنهاخور چو دریا تلخ خوی است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تل گو
گاوی که برای شخم زدن آماده نباشد
ادامه...
گاوی که برای شخم زدن آماده نباشد
فرهنگ گویش مازندرانی
تل کو
نوعی گیاه خودرو و هرز
ادامه...
نوعی گیاه خودرو و هرز
فرهنگ گویش مازندرانی
تل او
آب تلخ
ادامه...
آب تلخ
فرهنگ گویش مازندرانی
خل خو
خواب بی موقع، کسی که عادت به رفتار و حرکات غیرعاقلانه دارد
ادامه...
خواب بی موقع، کسی که عادت به رفتار و حرکات غیرعاقلانه دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
تل خوتن
به حالت خوابیده کمین کردن، استتار نمودن
ادامه...
به حالت خوابیده کمین کردن، استتار نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی